جدول جو
جدول جو

معنی یک سان - جستجوی لغت در جدول جو

یک سان
همانند، برابر، مساوی، یک نواخت
تصویری از یک سان
تصویر یک سان
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یک سخن
تصویر یک سخن
یک زبان، یک کلمه، متفق، هم آهنگ
فرهنگ فارسی عمید
یک کلام، یک حرف متفق یک کلمه بی خلاف: و دیگر که این دو لشکر بزرگ ورایهای مخالف یکرویه و یک سخن گشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکسان
تصویر یکسان
مساوی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یکسان
تصویر یکسان
مساوی، برابر، یک جور، همیشه، هم عقیده
یکسان داشتن: برابر کردن مانند هم کردن، یکسان کردن
یکسان شدن: مانند هم شدن
یکسان کردن: برابر کردن مانند هم کردن
یکسان نمودن: برابر کردن مانند هم کردن، یکسان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یکسان
تصویر یکسان
برابر، مساوی، هموار، بالسویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکسان
تصویر یکسان
Identical, Uniform, Uniformly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
idêntico, uniforme, uniformemente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
idéntico, uniforme, uniformemente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
identyczny, jednolity, jednolicie
دیکشنری فارسی به لهستانی
идентичный , единый , одинаково
دیکشنری فارسی به روسی
ідентичний , рівний , рівномірно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
identiek, uniform, gelijkmatig
دیکشنری فارسی به هلندی
identisch, einheitlich, gleichmäßig
دیکشنری فارسی به آلمانی
identique, uniforme, uniformément
دیکشنری فارسی به فرانسوی
identico, uniforme, uniformemente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
समान , समान रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
একরকম , একরূপ , সমানভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
aynı, tekdüzen, eşit şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
동일한 , 일관된 , 균등하게
دیکشنری فارسی به کره ای
sawa, sarefu, kwa njia sawa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
相同的 , 一致的 , 均匀地
دیکشنری فارسی به چینی
同じ , 一様な , 一様に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
זהה , אחיד , בצורה אחידה
دیکشنری فارسی به عبری
identik, seragam, secara merata
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
เหมือนกัน , เอกลักษณ์ , อย่างสม่ำเสมอ
دیکشنری فارسی به تایلندی
مماثلٌ , متساوٍ , بشكلٍ موحّدٍ
دیکشنری فارسی به عربی
یکساں , یکساں , یکسان طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از آن سان
تصویر آن سان
آنطور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چه سان
تصویر چه سان
به چه صورت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
یکسان بودن، برابری، مشابهت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک زبان
تصویر یک زبان
هم صدا، هم آواز، هماهنگ، متفق
یک زبان شدن: کنایه از هماهنگ شدن، متحد شدن، با خلوص نیت رفتار کردن
یک زبان گردیدن: کنایه از هماهنگ شدن، متحد شدن، با خلوص نیت رفتار کردن، یک زبان شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک دانه
تصویر یک دانه
عزیز و بی مثل و مانند، ویژگی گوهر بی نظیر، گردن بندی که میان آن یک دانه مروارید گران بها آویخته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک سوار
تصویر یک سوار
تک سوار، یکه سوار، یکه تاز، کنایه از آفتاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیک ساز
تصویر نیک ساز
سازگار نیکو سلاح پوشیده، خوش ساخته نیکو ساخته
فرهنگ لغت هوشیار