- یک سان
- همانند، برابر، مساوی، یک نواخت
معنی یک سان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یک زبان، یک کلمه، متفق، هم آهنگ
یک کلام، یک حرف متفق یک کلمه بی خلاف: و دیگر که این دو لشکر بزرگ ورایهای مخالف یکرویه و یک سخن گشت
مساوی
مساوی، برابر، یک جور، همیشه، هم عقیده
یکسان داشتن: برابر کردن مانند هم کردن، یکسان کردن
یکسان شدن: مانند هم شدن
یکسان کردن: برابر کردن مانند هم کردن
یکسان نمودن: برابر کردن مانند هم کردن، یکسان کردن
یکسان داشتن: برابر کردن مانند هم کردن، یکسان کردن
یکسان شدن: مانند هم شدن
یکسان کردن: برابر کردن مانند هم کردن
یکسان نمودن: برابر کردن مانند هم کردن، یکسان کردن
برابر، مساوی، هموار، بالسویه
Identical, Uniform, Uniformly
idêntico, uniforme, uniformemente
idéntico, uniforme, uniformemente
identyczny, jednolity, jednolicie
идентичный , единый , одинаково
ідентичний , рівний , рівномірно
identiek, uniform, gelijkmatig
identisch, einheitlich, gleichmäßig
identique, uniforme, uniformément
identico, uniforme, uniformemente
समान , समान रूप से
একরকম , একরূপ , সমানভাবে
aynı, tekdüzen, eşit şekilde
동일한 , 일관된 , 균등하게
sawa, sarefu, kwa njia sawa
相同的 , 一致的 , 均匀地
同じ , 一様な , 一様に
זהה , אחיד , בצורה אחידה
identik, seragam, secara merata
เหมือนกัน , เอกลักษณ์ , อย่างสม่ำเสมอ
مماثلٌ , متساوٍ , بشكلٍ موحّدٍ
یکساں , یکساں , یکسان طور پر
آنطور
به چه صورت
یکسان بودن، برابری، مشابهت
هم صدا، هم آواز، هماهنگ، متفق
یک زبان شدن: کنایه از هماهنگ شدن، متحد شدن، با خلوص نیت رفتار کردن
یک زبان گردیدن: کنایه از هماهنگ شدن، متحد شدن، با خلوص نیت رفتار کردن، یک زبان شدن
یک زبان شدن: کنایه از هماهنگ شدن، متحد شدن، با خلوص نیت رفتار کردن
یک زبان گردیدن: کنایه از هماهنگ شدن، متحد شدن، با خلوص نیت رفتار کردن، یک زبان شدن
عزیز و بی مثل و مانند، ویژگی گوهر بی نظیر، گردن بندی که میان آن یک دانه مروارید گران بها آویخته شده باشد
تک سوار، یکه سوار، یکه تاز، کنایه از آفتاب
سازگار نیکو سلاح پوشیده، خوش ساخته نیکو ساخته